شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل
محض وجود فاطمه ماهمگی در عدمیم هر چه نگـارد او شود ما اثر آن قـلـمیم
قـدر و قـضا نـدیـم او خـلـق اثرِقدیم او ملک مکان حریم او ما همگی بیحرمیم
جان به جهانیان دمد هرقدمی که مینهد مـا هــمـه آفــریـدۀ خـاکره آن قـدمـیـم نامش اگروصف کنان به حق ادا کند زبان درمد فای او زجان تا به ابد هوبدممیم جلوهای از خداست او امام مرتضاست او نبی مصطـفاست او؛مات مقاماعـظـمیم
در ید اوست ما سوا ازنم اوست بحرها خاکرهش در گل ما ازدم اوست آدمیم شأن نزول کوثرش مصحف اسرار مگو کجاست پس صعود او پُر از سوال مبهمیم چادراوعصمت کل عصمت اوبیرق گل در این پـناه چـار قُـل سایه نشین عـلمیم قیمت اینمُلک عبس غیرمحبنش چههسترزق به دست فضه است اگربه فکرکرمیم اوست تمام لامکان اوست حقیقت زمان اوست اگر معنی جان ما زعدم بیش کمیم مرحمتی است مادری شیعه اثنی العشری نیک اگرکه بنگـری صاحب کل نعـمیم درهمهجا از اونشان درهمهکس بود نهان ما همه بـندگـانی ازپـردهنـشین عـالـمیم
فاطـمه پشت ابرها پای نهد در این سرا گرکه عـیان بتابد او فانی او چو شبنمیم
پای تـوسـل پـدر؛اشرف خـلـق شد بشر خـورد قـسـم به نـام اوازآن بعـدآدمـیم
گرکه خدا زند قـلم میزند ازفـاطمه دم پیش مسیحنطق اوخـموش مثل مریمیم قصه حُسن او اگر موی به مو دهد خبر تا به ابد دراین گذر تازه سر زلف خمیم مهرش اگر که آب شد ساقی ابوتراب شد از بـرکـات مهـر او گـریهکن محـرمـیم